هر از چند گاهی که لیست های کذایی از حضور و مدیریت ایرانیان در برند های معتبری مثل ناسا و غیره منتشر میشود؛ این سوال برای همگان ایجاد میشود که چرا و چگونه با وجود مشکلات ساختاری در داخل کشور، این افراد برای خدمت به ارکان دیگر کشورها پیوسته اند؟! واقعیت این است که مهاجرت نخبگان ایرانی عمدتا از دوران تحصیل دانشگاهی شروع میشود و بعدا به حضور، مدیریت و سکانداری سازمان ها می‌انجامد؛ اما چرا درصد قابل توجهی از نخبگان؛ تمایلی به تحصیل و یا حتی خدمت در داخل کشور ندارند؟!

چندی پیش بود که یک امار عجیب و غریب؛ بازتاب زیادی در فضای مجازی پیدا کرد، آماری فاجعه بار به نقل از “دبیرکل انجمن استعداد های برتر ایران” مبنی بر مهاجرت ۸۲ نفر از ۸۶ نفر مدال آور المپیادی ایران!

انتشار آمار های ضد و نقیض باعث شد تلاش شود اماری رسمی از میزان کمی مهاجرت نخبنگان تهیه شود؛ در همین راستا تحلیل امار دریافتی از اداره گذرنامه نشان میدهد که در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا مرداد ۱۳۹۹، بیش از ۴۴ درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانش‌آموزی، بیش از ۳۱ درصد از مشمولین بنیاد ملی نخبنگان و بیش از ۲۱ درصد از افراد حایز رتبه‌های یک تا هزار آزمون سراسری در خارج از کشور هستند؛ آمار هایی که در صورت صداقت؛ باز هم نشان‌گر خروج درصد قابل توجهی از نخبگان جوان از کشور هستند.

اما چرا فرزندان نخبه وطن؛ عطای ادامه تحصیل و خدمت در کشور را به لقایش میبخشند؟!

جواب واضح است؛ اول آنکه سیستم آموزش مقدماتی ایران؛ علاوه بر ضعیف بودن، یک سیستم غیر حرفه ای است، در این سیستم همه افراد(با خصوصت و استعداد های مختلف) مجبور به خواندن و گذراندن یک ساختار مشخص هستند و یقینا به طور مثال نوجوانی که موفق به کسب مدال جهانی زمین شناسی شده؛ دیگر تمایلی به مطالعه ریاضی نخواهد داشت؛ در حالی این ساختار در کشور های دیگر بر مبنای خصوصیت ها و استعداد دانش‌اموز منعطف است، دوم آنکه ساختار آموزش حرفه ای و دانشگاهی نیز دچار مشکلات بسیاری است؛ دانشگاه ها با شیوه فعالیت کنونی؛ نه علم می‌آموزند و نه مهارت! کما اینکه با سیاسی کردن همین ساختار؛ همان اندک اساتید دغدغه‌مند با دانش نیز در حال حذف و یا فراری داده شدن هستند!

سوم و از همه مهم تر آنکه حتی با گذراندن بهترین درجات علمی نیز، با توجه به عدم جا افتادن چرخش نخبگانی؛ شایسته سالاری، ضعف در برقراری عدالت اجتماعی و پایین بودن منزلت علم و عالم در جامعه، نمیتوان انتظار داشت نخبه تحصیل کرده و آماده به خدمت ، آنطور که باید و شاید وارد حوزه تصمیم‌گیری و تصمیم سازی شود؛ به این مثنوی بیفزایید وضعیت رفاه اجتماعی و ارزش پول ملی و ثبات اقتصادی و… را.

طبق آخرین امار یونسکو، آمریکا، ترکیه، آلمان، ایتالیا و کانادا به ترتیب ۵ مقصد اصلی دانشجویان ایرانی در دنیا هستند. وقتی این کشورها را بررسی میکنیم؛ تک تک مشکلات مذکور در آن ها یا به نحو احسن پیگیری و رفع شده است و یا لااقل به شدت کشورمان، حاد نیست؛ در این کشور ها نه خبری از سیستم آموزشی اشتباه است و نه از تاثیرگذاری سایر مولفه ها و عقاید در شایسته سالاری!

گرچه در دوسال اخیر؛ شیوع کرونا و محدودیت های دولت آمریکا برای ورود ایرانیان به خاکش؛ کمی شیب افزایشی تعدد دانشجویان مهاجر در خارج کشور را آرام‌کرده است؛ اما بنظر میرسد لااقل عزمی جدی برای حل مشکلات و جلوگیری زیر ساختی مهاجرت نخبگان وجود ندارد؛ این در حالی است که مقام معظم رهبری به عنوان عالی ترین مقام کشور، چندین و چند بار به لزوم حفظ و صیانت نخبگان تاکید کردند و میکنند!

بدون تعارف، توقف مهاجرت نخبگان و حتی بازگشت اندیشمندان سفر کرده؛ نه با مصوبات دستوری حل میشود و نه حتی با فرهنگ‌سازی و تقویت روحیه میهن پرستی؛ بلکه انقلابی در این حوزه لازم بنظر میرسد تا دیگر تحصیل رایگان و پاسپورت طلایی کشور های نه چندان دور، موتور پیش‌ران کشور عزیزمان، را نرباید! در آخر امیدوارم این اعداد و ارقامِ گویا زنگ خطری باشد برای گوش های شنوا و دغدغه مندان واقعی ایران اسلامی تا با جلوگیری از مهاجرت نخبگان، از مدیریت و سکانداری احتمالی پخمگان جلوگیری کنند.

  • نویسنده : سید پارسا علوی
  • منبع خبر : آماج خبر