هم نسل گذشته و هم نسل نو باید از مداری که برای خود ترسیم کرده اند، کمی به سمت یکدیگر منحرف شده و از دید دیگری به جهان پیش رو و تحولات محتمل بنگرد و نیم نگاهی هم به جهان گذشته و ارزش های متعارف آن داشته باشد.
سمانه سیفی کارشناس ارشد روان شناسی در یادداشتی نوشت: تغییر سبک ذائقه خانواده ها در سال های اخیر به دلیل توسعه روز افزون تکنولوژی و گذار از ساختار اداره سنتی خانواده ها به شیوه مدرن و به قول امروزه ها سبک غربی باعث شده تا تداخلات اجتماعی و تاثیرگذاری های خانوادگی بر نسل جدید به کمینه مقدار برسد.
در چنین شرایطی بروز انواع و اقسام گرفتاری ها نظیر افزایش روز افزون طلاق، خیانت، ازدواج های سفید، خودکشی، اعتیاد، گسترش تفکرات بی پایه و اساس طبیعی است.
هر چند هنوز هم می توان کور سوی امیدی به نقش و جایگاه خانواده در بهبود این روند، داشت ولی باید پذیرفت خانواده ها به دلیل نداشتن مهارت های متناسب با ذائقه نسل جدید، چندان توفیقی در اداره و کنترل امور به دست نمی آورند.
در این بین نقش مشاوران به دلیل داشتن دانش آکادمیک از یک سو و تجربه مراجعات مکرر افراد با روحیات و گرفتاری رایج، بیش از دیگران نمود پیدا می کند و جا دارد خانواده ها با مطالعه و یافتن مشاورانی که شیوه درمانگری آنها متناسب با ذائقه و روحیات فرد درخواست کننده کمک باشد، نسبت به ترسیم آینده ای روشن برای خود و اعضای خانواده خود تلاش کنند.
در حقیقت باید اذعان داشت مشاور تنها در شرایط بحرانی یارگیر افراد نیست و باید نقش مشاور را در پیشگیری هم دید و به آن اعتنا کرد. مشکلات خانوادگی میتواند در سالمترین خانوادهها نیز نمایان شود و منجر به تعاملات چالشبرانگیز، ناامیدکننده و دردناک بین اعضای خانواده و به تبع آن بروز کینه های مادام العمر شود. از درگیری های کلامی گرفته تا کینه های مدفون شده و صعب العلاج، از مشاجرههای پوچ و پیش پا افتاده گرفته تا مشاجرات شدید ، ناامیدی و عصبانیتی و احساس گناهی که حتی نمی دانستیم به آنها دچار شدهایم و ریشه آنها کجاست. استفاده از علم و تجربه مشاوران و به عبارتی خانواده درمانی برای کمک به خانوادهها در جهت رفع چنین اوضاعی و حل مشکلات خانوادگی یک گزینه مناسب و منطقی است.
به خاطر داشته باشیم پیشبرد زندگی و رسیدن به اهداف غایی در یک زندگی معمولی، بهنجار و شایسته نیاز به مولفه های فراوانی دارد که یکی از آنها مشورت و به کارگیری نظرات افراد آگاه و دلسوز است.
فردی که بتواند در شرایط گوناگون یاریگر ما باشد و به بهبود ارتباط ما با دیگران کمک کند و در ایجاد مرزهای سالم بین اعضای خانواده، بهبود ارتباطات بین اعضای خانواده، تعریف نقش هر کس در خانواده، بهبود پویایی و روابط خانوادگی، ارائه قدرت و ابزارهای مقابلهای برای اعضای خانواده در حین تجربه یک مشکل یا تعارض، پرداختن به تعاملات ناکارآمد بین اعضا یا بین والدین و فرزندان، بهبود توانایی حل مسئله در خانواده و کمک به حل چالش های پیش بینی نشده ، برای تک تک اعضای خانواده برنامه منحصر به فرد و یونیک داشته باشد.
در این میان تحکیم روابط نسلی و نزدیک کردن ایده های نسل های مختلف یک راهکار منطقی و اصولی در پیشگیری بسیاری از تنش های خانوادگی است. چرا که یکی از تبعات منفی جهانی شدن علی رغم داشتن مزایای متعدد، ایجاد شکاف بین نسلی بین افراد در خانواده، محله، جامعه و محل کار و … است.
در حقیقت با توجه به مقولاتی چون جهانی شدن ، گسترش شهر نشینی و ظهور تکنولوژیهای جدید اطلاعات و ارتباطات می توان اذعان داشت که نسل جدید با دنیای جدیدی روبرو است که ارزشها، هنجارها، و فرهنگ او را دچار تغییر و تحول کرده و در درک بسیاری از ارزش های گذشتگان ناتوان است. بی شک اگر فاصله نسلی چنانچه مورد غفلت قرار بگیرد به شکل گیری مسئله اجتماعی می انجامد که شکاف نسلی و انقطاع و پیامد های آن را موجب می شود که اصلاح مدار آن به شدت هزینه زا، زمان بر و در مواقعی غیر ممکن است.
فاصله نسلی نسلهای مختلف را به لحاظ ارزش و هنجاری از یکدیگر متفاوت می کند، بطوری که جوانان در ذوق و سلیقه و نحوه تفکر از بزرگسالان خود فاصله می گیرند. به هر حال فاصله سلیقه ای نسل ها در انتخاب دوست، موسیقی، انتخاب لغات گفتاری وپوشش و نگرش و حتی آموزه های مذهبی و اخلاقی نمود پیدا می کند و در برخی از موارد به مرور زمان سلیقه ها و انتخاب ها با هم سعی در هم پوشانی دارند اما فاصله افتادن میان ارزشها و نگرش های جوانان و والدین آنها جای تامل و تفحص بیشتری دارد و گارد گرفتن در برابر این موضوع شرایط تنها پیچیده تر می سازد.
در چنین شرایطی نقش و جایگاه بزرگان خانواده در پذیرش برخی تغییرات، جایگاه رسانه ها به ویژه رسانه ملی در آگاهی بخشی و تببین مختصات شیوه های نوین زندگی و گیر نکردن در تله پیش رو و گذشته و استفاده از مشاوران در حیطه های مختلف به عنوان راهکارهای پیگشیری از بحران چالش روابط بین نسلی مطرح هستند.
نسلهای پیشین بسیاری از ارزشها، جهتگیریها، مرودات و حتی سلایق نسل جدید را غیرطبیعی میپندارند و متقابلاً نسلهای جدید نیز در مورد نسلهای گذشته چنین تلقی دارند و گاهی اوقات آنها را فاقد هر گونه منطق و بینش تلقی می کنند. بیگمان در این شرایط بروز چالش های متعدد و بحث های لاینقطع علاوه بر گسست روابط باعث بروز چالش های جدید نیز می شوند. توصیههای روانشناختی که پیوسته از رسانهها برای حل این مسأله و بسیاری از مسایل اجتماعی دیگر ارائه میشود، چندان راه به جایی نمیبرد، زیرا مسأله مورد نظر، ماهیتی اجتماعی دارد و نیازمند یک آگاهی جامعهشناختی است که بتواند طرفین را به درک متقابل برساند. یعنی هم نسل گذشته و هم نسل نو باید از مداری که برای خود ترسیم کرده اند، کمی به سمت یکدیگر منحرف شده و از دید دیگری به جهان پیش رو و تحولات محتمل بنگرد و نیم نگاهی هم به جهان گذشته و ارزش های متعارف آن داشته باشد. امید که مدارا و پذیرش عقاید و افکار دیگران بتواند در تلطیف این فضا و پیشگیری از رسیدن به مراحل بحرانی شکاف بین نسلی کمک کند و طرفین با تلاش به تلطیف فضا کمک کنند.
- نویسنده : .
Thursday, 21 November , 2024