یادداشتی به قلم محمدباقر سپهری با عنوان غوغای آلودگی های بصری در اردبیل؛ شهری که لایق بهترین هاست.

مدتی است که در شهرم؛ اردبیل می گردم. کوچه پس کوچه ها، خیابان ها و میادین، پارک ها و پاساژها را…. شهر من نقصی دارد که ذهن و روح را می آزارد. علیرغم اینکه این شهر هم تاریخ باشکوهی با بناهای تاریخی بسیار زیبا همچون مجموعه شیخ صفی، بازار تاریخی، جمعه مسجد و…، هم طبیعت شگرفی اعم از کوه، دریاچه، جنگل و… دارد اما این روزها که در شهر قدم می زنم می بینم که شهر من زیبا نیست، زبر و خشن است، کمتر نشانی از گذشته باشکوهش دارد، سرد و بیروح است، معماری اش بی نظم است، تنش و آشوبی در میان سازه ها و ساختمان ها وجود دارد، انگار هر کدام تیغ تیزی بدست دارند تا همدیگر را ویران کنند. شهر من خوشحال نیست، شادابی و طراوت ندارد. زبری، سردی، بی رنگی، بی هنری و حاصل آنها اغتشاش و خشونتی است که از در و دیوارها و سر و روی ساختمان ها، خیابان ها، جاده ها، پارک ها، مغازه ها می بارد که هر کدام با دشنه ای زهردار بر ساکنان شهرم هجوم می آروند.

شهر من آلودگی های بصری دارد. این آلودگی از وضعیت ظاهری و بی نظمی های موجود در ساختمان ها، تمیز نبودن کوچه ها، پیاده روها و خیابان ها، خرابی جداول، آلودگی های صوتی، خاک، آب و هوا، ترافیک و پسماند، اغتشاش سیم کشی ها، لوله کشی ها و بالطبع آسفالت شکافی ها در چهار گوشه شهر گرفته تا رفتارها و پوشش های انسان ها و آسیب های اجتماعی** که در شهرم غوغا می کنند، همه و همه نشان از آلودگی های بصری است که در چارچوب شهری نامنظم، ازهم گسیخته و پرآشوب بوده و فاقد نظم معنادار جای می گیرد.

آلودگی بصری در واقع بر اساس دخالت بی نظمی ها، تنش و بهم ریختگی توازن میان موجودات و اشیاء بوجود می آید که در آن شهروندان دانسته یا نادانسته، خودآگاه یا ناخودآگاه، از محیط زندگی در رنج و عذابند و لذتی برایشان متصور نیست. چنین وضعیتی نتایج و آسیب های جبران ناپذیری بر جامعه دارد. در چنین محیط شهری، فرهنگ، زیبایی، عشق، محبت و صمیمیت آسیب می بیند و معنای واقعی انسانیت خدشه دار می شود. شهری که بر مدار فرهنگ نچرخد، زشتی، زبری، خشونت، نامهربانی، تخریب و… برجای خواهد گذاشت.

هر چقدر محیط شهر و زندگی چشم نوازتر و زیباتر باشد، قسمتی از حس آرامش و رضایت برای شهروندانش به ارمغان می آورد. ارتباط انسان با محیط خود در وجه گسترده شهری، چارچوب و ساختار زندگانی با حواس پنجگانه میسر می شود که در این میان با قرار گرفتن در هر یکی از حواس و با برقراری ارتباط با خارج از خود، یا به لذت دست می یابد یا تالم می بیند. چشم یکی از این حواس انسانی، بخش مهمی از ادراکات و ارتباطات را از بیرون به مغز انتقال می دهد. اگر محیط زندگی رنگارنگ، منظم، منعطف و با معماری خوب باشد، چشم این زیبایی را به مغز منتقل می کند و باعث آرامش، لذت و نشاط می گردد.
شهر زیبا نشان و نمادی از ذهن زیباست. شهر زیبا حاصل تفکرات زیبایی است که ساکنان آن (مسئولان، شهروندان و…) دارا هستند. شهر زیبا حکایت از سطح دانش، فرهنگ، قانون مندی، حق و حقوق شهروندی، توانایی، نظم و مدیریت های والاست. در واقع زیبایی های بصری در حوزه شهری و زندگی مردم باید تجلی قوه تفکر و طراحی های زیبایی شناسانه مسئولان و نهادهای ذیربط باشد تا مردم در محیط زندگی کمتر در معرض آلودگی های بصری، فکری و آسیب های اجتماعی همچون خشونت در تمامی ابعاد کلامی، فیزیکی، روحی و روانی قرار گیرند.

برای داشتن محیطی زیبا، پاک و منزه ضرورت دارد که مسئولان، کارشناسان، متخصصان، معماران، مهندسان و… از رویه های سلیقه ای و تک رو پرهیز کرده و با خرد جمعی پیش بروند و در ایجاد شهری زیبا و پاک، لازم است تا فرهنگ دانان، فرهنگ شناسان، متخصصان و کارشناسان فرهنگ با پیوست های فرهنگی، تفکرات فرهنگی و هنرهای فرهنگی به کمک و یاری شهر بشتابند تا اردبیل تاریخی و باشکوه مان، که لایق بهترین ها است، از آلودگی های بصری نجات یابد و زیبایی های بصری حاکم شود…

  • نویسنده : محمدباقر سپهری
  • منبع خبر : آماج خبر